به سلامتیه روزی که تو بیمارستان دست میکشن رو چشام ..
روزی که دو نفر میرن دنبال گذاشتن خط سیاه رو عکسم ..
روزی که دوتا مرده شور با کافور جنازمو میشورن و غسل میدن ..
روزی که دیگه صدای زجــــه های خانوادمو نمیشنوم ..
روزی که شبش شب اول قبرمه
روزی که دردی تو تنم نیست ..
روزی که کفنم سفید و پنبه تو بینیم و توی دهنم ..
روزی که خنده رو لب رفیقامه...
روزی که جسدم زیر خاک دفن میشه ...
اون روز نزدیکه ...
اخرین دردم ..
اخرین غم .. اخرین دیدار ..
اخرین خدافظی بی جواب ..
اخرین روز زندگیم بهم می چسبه .. ..
سلامتی اون روز
زندگی . . .
ساختنیست . . .
نه بدست آوردنی . . .
..................
سلام . . .
عید مبارکباد . . .
کلاغ پـَر...؟؟
نه کلاغ را بگذاریم برای آخر ...
نگاهت پـَر ......
خاطراتت هم پـَر صدایت ؛
پـَـــر کلاغ پـَر..!؟؟
نه ؛ کلاغ را بگذاریم برای آخـــر ...
جوانی ام پـَر خاطراتم پــَر من هم ...
پــَـــــر حالا تو مانده ای و کلاغ ؛
که هیــــــــــــچ وقت به خانه ش نرسید
خسته شدم
مــی گــویــنــد :
” خــوش بــه حــالــت !
از وقــتــی کــه رفــتــه حــتــی خـــم بــه ابــرو نــیــاوردی … ! ”
نــمـی دانــنــد
بــعــضــی دردهــآ
کــمــر خــم مــی کــنــنــد ، نــه ابـــرو !
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگیم هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه طوفانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری وبمیرانی ام
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانیست که طوفانی ام
حرف بزن ،حرف بزن سالهاست
تشنه یک صحبت طولانی ام
خوب ترین حادثه میدانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام ؟
ها به کجا میکشی ام خوب من؟
ها نکشانی به پشیمانی ام ....
.
سلاااام سامان جون خوبی ؟؟؟
مارو ک یادت نرفته ؟؟؟
خخخخخخخخخ
بعدازیه ماه برگشتم و آپ کردم بدوییا منتظرتم !!!
عروسیمان خوب بر گذار شد ،حالا در خانه خودمان نشسته ایم و این اولین شب آرامش
ماست .هنوز لباس عروس و دوماد بر تن ماست ،خسته ایم و این شیرین ترین خستگی
دنیاست که پس از سالها به هم رسیده ایم با همان لباس عروس بر می خیزد و دو نخ
سیگار میاورد و روی پاهایم می نشیند. یکی بر لب من و دیگری برلب او چشمهایمان
می خندد ،میدانیم امشب چه خبر است و این هم شیرین ترین سیگار دنیا خواهد شد .
چشم در چشم، دست در دست و چند پک عمیق و فضای خانه مه آلود می شود ناگاه
لای انگشتانم داغ می شود و از این رویای شیرین بیرون می آیم یادم می آید تو سالهاست
که رفته ای بی معرفت و من هنوز با هر نخ سیگار غرق رویای تو می شوم.
درنگ
عجب دنیای عجیبیست!
رفتن و ماندن من به یک نقطه بند بود
زمانی که گفتی”برو”
چقدر عاشقانه می شد ، اگر نقطه اش بالا بود . .
سیگار راترک کرده ام
نشسته ام از روزگار میکشم
روزی ...
روزگار راهم ترک خواهم کرد...
سلام خوبی داداشی؟
اپپپپپپم
من کاناپه ای پوسیده در
باران
تو سربازی دورافتاده با گلوله ای در پهلو
چقدر دیر همدیگر را پیدا کردیم !
من کاناپه ای پوسیده در
باران
تو سربازی دورافتاده با گلوله ای در پهلو
چقدر دیر همدیگر را پیدا کردیم !